کیاشا جونمکیاشا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

کیاشا نفس مامان و بابا

واکسن دو ماهگی سنجاب جونم

دیروز رفتم بهداشت واکسن کیاشارو زدم خیلی گریه کرد خیلی من خودم دل نداشتم بمونم پیشش مامانم تو اتاق بود منم اومدم بیرونو همش آیت الکرسی میخوندم طفلی بچم خیلی گریه کرد ترسیدم از قبل بهش استامینفن ندادم کاش میدادم ولی خدارو شکر تب نکرد بچم خیلی لحظات سخت و بدیه  کیاشا جونم عاشقتم
26 آبان 1392

42 روزگی نفسم

امروز بردمش بهداشت واسه وزن کشیش ماشالله پسرم شده 5600 قدشم 55 دور سرشم 38 تو بیست روزگیش بود وزنش 4500  قدش 53 دور سرشم 37 این روزا خیلی کم میخوابی نفسم همش دل داری کیاشا جونم باید فقط ببرمت بیرون تا گریه هات بند بیادو یه خورده بخوابی 2 روز بود که دختر عمو مرجانت با پسر عمو مهران از مشهد اومده بودن دیدنت امروز برگشتن خونشون خیلی باهات بازی کردن خیلی دوست دارن گلم   من عصری با بابا سعید رفتیم واست خرید کردیم قنداق فرنگی نداشتی واست گرفتم بعدا عکسشو میزارم  خیلی دوست دارم 
7 آبان 1392

سیسمونی

کیاشا جونم اینم از سیسمونیت ببخش کمه  کیاشا جونم این سرویس خواب و خودم واست درست کردم امیدوارم دوس داشته باشی  در ضمن کیفیت دوربینم خوب نبود به محض اینکه دوربین جدید گرفتم عکسارو تغییر میدم        ...
15 مهر 1392

24 شهریوره ولی هنو خبری از کیاشا جونم نیست

کیاشا جون مامانی فدات شه دو روزه از وقت طبیعی دنیا اومدنت گذشته پس کی میای نفسم  امروز میرم پیش دکتر ببینم واسه فردا بهم وقت میده برم واسه سزارین دیگه نمیتونم وایستم میترسم خدایی نکرده اتفاقی واست بیفته عشقم من دوست دارم تو دله مامانی خیلی مراقبه خودت باش انشالله تا فردا دیگه بغلمی و میبینمت گلم بووووووووووووووووووووووووووووووووووس
24 شهريور 1392