کیاشا جونمکیاشا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

کیاشا نفس مامان و بابا

کیاشا همه ی زندگیه منه

دوست دارم کیاشا جووووووونم

 

 

                                                          

 

میلاد امام رضا و راه افتادن کیاشا

سلام عسل مامان الهی قربون اون خنده های خوشگلت بشم ببخشید ی مدت طولانی نتونستم بیام ب وبلاگت سر بزنم و از شیطونیات بنویسم  امروز میلاد امام رضاست تو پارسال تولد امام رضا دنیا اومدی پس تولدت مبارک  من قرار بود امروز تولدت رو بگیرم ولی بابا سعید گفت 25 شهریور موقع بدنیا اومدنت اون موقع تولد بگیریم  ماهم نازم خوشگلم از کارات بگم که اولا خیلی شلوغ و ماشالله شر شدی از دیوار راست میری بالاعاشق ماشین و فرمون دنده و لاستیکی با ماشینات خوب حال میکنی ولی اسباب بازیه دیگه ای دوست نداریا فقط عشق ماشین داری از صدای بلند میترسی و گریه میکنی .عاشق اب بازی و حمومی الهی مامان فدات شه هرچی رو زمین پیدا میکنی زود میزاری تو دهنت حتی...
16 شهريور 1393

بالاخره پسرم تونست چهار دست و پا راه بره

امروز 25 خرداد یعنی کیاشا دقیقا رفت تو ماه 10 دقیقا هم امروز تونست بالاخره چهار دست و پا راه بره اینقد شیرینه این حرکتش که میخوای قورتش بدی الهی مامان فدات بشه عزیزم واااای خیلی منتظره این لحظه بودم گلم مبارک باشه چهار دست و پا راه رفتنت عشقم تموم زندگیه من امیدوارم به زودی هم بتونی راه بری و مامانو خوشحال کنی خیلی خیلی میخوامت یه عالمه بووووووووووووس ...
25 خرداد 1393

ورود به ده ماهگی

سلام عشقم تموم زندگیم هستیم پینگول گوگولی مامان چقدر خوب داشتنت واقعا لذت میبرم از وجودت و خدارو صد هزار مرتبه شاکرم کیاشا جونم پادشاه دوست داشتنیه مامان داری کم کم بزرگتر میشی و میخوای راه بری خودت به یه جا تکیه میدی و بلند میشی اگه چندتا بچه دورت باشن ذوق میکنی و دوست داری بری پیششون  خوشگل مامان ماشالله اینقدر نازی که وقتی تو خیابون باهات راه میرم خیلیا میگن تورو خدا بده باهاش عکس بگیرم همه عاشقت میشن و دوست دارن خوش به حال من که مامانتم عزیزم امیدوارم همیشه خندون ببینمت خیلی مهربونی گلم بغل همه میری  فقط بعضی وقتا شیطونی میکنی و مامان اذیت میشه خیلی دوست دارم کیاشا جون 
22 خرداد 1393

کیاشا میخواد چهار دست و پا راه بره

سلام عشقم عمرم ببخشید مدتی نبودم تا شیطونیایی کردی و اینجا بگم سرم خیلی شلوغ بود تو این مدت خیلی خیلی بازیگوش و شیطون شدی کم کم میخوای چهار دست و پا راه بری ولی هنو نمیتونی اگه یه چیزی کنارت باشه ازش میگیری سعی میکنی وایستی با اسباب بازیات بازی میکنی و هر چی و ببینی فوری میکنی تو دهنت  نشسته همش باسنت و بالا پایین میکنی و راه میری خیلی با نمکی این حرکتت  خیلی ماه شدی این روزا هنوزم دندون در نیاوردی ولی خیلی اب دهنت روووووونه وعزیزم خیلی دوست دارم  وقتی یه اهنگ شاد میشتوی دست میزنی و میرقصی الهی قربونت بشم شیرینه مامان من عاااااااااااااااااااشقتم  دوس دارم زودتر راه رفتنت و ببینم به امید اون روز  عزی...
4 خرداد 1393

اولین غذای کمکی کیاشا جونم

امروز اولین فرنی رو که واست درست کرده بودمو خوردی عزیزم نمیدونی با چه ولهی میخوردی خوشگلم خیلی خوشت اومد از این به بعد یه روز در میون بهت فرنی میدم پسر گلم خیلی خیلی ماهی نفسم    اینم عکست وقتی که داری فرنی میخوری      بوووس ...
5 اسفند 1392

زندگی تو ترکیه رویا نیست واقعیته

عزیز دلم امروز شما 5 ماه و 12 روزته و کلی فرنی دادم خوردی  عزیزم چند روزیه دارم شرایط زندگی تو ترکیه رو میسنجم امکانش خیلی زیاده که تا 2 ماه دیگه واسه زندگی بریم آنتالیا خیلی خوشحالم امیدوارم همراه با شما بتونیم زندگیه خوبی داشته باشیمو بابا سعید خوب کار کنه تا وقتی بزرگ میشی هیچ مشکل مالی نداشته باشی و موفق باشی گلم البته باید از خاله مهسا خیلی تشکر کنم که این فرصت و به ما داد تا بتونیم با کمک خودش و همسر مهربونش اونجا ساکن بشیم انشالله  خاله مهسا ازت ممنونییییییییییییییییییییم کم کم میخوام وسایلایی که نیاز داریم واسه اونجارو فراهم کنمو چمدونمونو ببندم  مامان بزرگ میگه شمارو با خودم نبرم تا اول ما بریم ببینیم شرایط...
5 اسفند 1392